یکی از معروف ترین خطب توحیدی سیدالشهدا(ع)، در رد تفکر انحرافی «مشبِّهه» بیان شده است. تشبیه در علم کلام به این معناست که ذات خدا و یا صفات او را به ذات و یا صفات انسان مانند سازند، مانند آنکه معتقد باشند ذات خدا مانند افراد بشر داراى جسم، گوشت، و سایر اعضاست، با بندگان مصافحه مىکند و او را مىتوان دید؛ یا آنکه صفات خدا از قبیل علم و اراده، مانند علم و اراده انسان و کلام او از جنس حروف و اصوات است. در تاریخ علم کلام، مشبّهه به همه گروههایى که در توحید به تشبیه گراییدهاند اعم از مجسّمه، غلاة، حلولیه، بیانیه و... اطلاق گشته است. آیاتی از قرآن که منشأ چنین برداشتی شدهاند، عبارتند از:
فَلَمَّا آسَفُونا انْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْناهُمْ أَجْمَعین. (الزخرف : 55)
وَ جاءَ رَبُّکَ وَ الْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا. (الفجر : 22)
وَ قالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیْدیهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتان. (المائدة : 64)
تشبیه در میان اهل کتاب نیز سابقه داشته و کتب مقدس، پر از عبارات موهِم این عقیده است:
خداوند از اینکه انسان را بر زمین ساخته بود، متاسف شد. (پیدایش: 6)
رایحه خوشایند [قربانیها] به مشام خداوند رسید و خداوند در دل خود گفت: دیگر هرگز زمین را به سبب انسان لعنت نخواهم کرد. (پیدایش: 9)
خداوند فرود آمد تا شهر و برجی که بنیآدم بنا میکردند، ببیند. (پیدایش: 11)
یعقوب آنجا را «روی خدا» نامگذاری کرد و گفت: چون خدا را روبرو دیدم. (پیدایش، 32)
این تفکر اهل کتاب، در برخی گروههای مسلمین نیز تاثیر گذاشته بود و منجر به پیدایش انحرافاتی شده بود. سید الشهدا(ع) طی خطبهای در رد این تفکر، اینگونه فرمود:
أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا هَؤُلَاءِ الْمَارِقَةَ الَّذِینَ یُشَبِّهُونَ اللَّهَ بِأَنْفُسِهِمْ- یُضاهِؤُنَ قَوْلَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ بَلْ هُوَ اللَّهُ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ- لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ اسْتَخْلَصَ الْوَحْدَانِیَّةَ وَ الْجَبَرُوتَ وَ أَمْضَى الْمَشِیئَةَ وَ الْإِرَادَةَ وَ الْقُدْرَةَ وَ الْعِلْمَ بِمَا هُوَ کَائِنٌ لَا مُنَازِعَ لَهُ فِی شَیْءٍ مِنْ أَمْرِهِ وَ لَا کُفْوَ لَهُ یُعَادِلُهُ وَ لَا ضِدَّ لَهُ یُنَازِعُهُ وَ لَا سَمِیَّ لَهُ یُشَابِهُهُ وَ لَا مِثْلَ لَهُ یُشَاکِلُهُ لَا تَتَدَاوَلُهُ الْأُمُورُ وَ لَا تَجْرِی عَلَیْهِ الْأَحْوَالُ وَ لَا تَنْزِلُ عَلَیْهِ الْأَحْدَاثُ.
آن حضرت در این خطبه، قول تشبیه را خروج از دین و پیروی از انحراف اهل کتاب معرفی کرده و هر دو نوع تشبیه ذات (از قبیل جسمانیت و زمانمندی) و تشبیه صفات (از قبیل مشابهت در سمع و بصر) را مردود میداند. همچنین، اکتناه به ذات الهی و قدرت توصیف علمی خداوند را محال شمرده و تنها راه معرفت را، ایمان به غیب معرفی میکند:
وَ لَا یَقْدِرُ الْوَاصِفُونَ کُنْهَ عَظَمَتِهِ وَ لَا یَخْطُرُ عَلَى الْقُلُوبِ مَبْلَغُ جَبَرُوتِهِ لِأَنَّهُ لَیْسَ لَهُ فِی الْأَشْیَاءِ عَدِیلٌ وَ لَا تُدْرِکُهُ الْعُلَمَاءُ بِأَلْبَابِهَا وَ لَا أَهْلُ التَّفْکِیرِ بِتَفْکِیرِهِمْ إِلَّا بِالتَّحْقِیقِ إِیقَاناً بِالْغَیْبِ لِأَنَّهُ لَا یُوصَفُ بِشَیْءٍ مِنْ صِفَاتِ الْمَخْلُوقِینَ.
سپس در ذیل دو صفت قرآنی «واحد» و «صمد» وجود مبارک حق متعال را از دو وصف «محدودیت در اشیاء» و «غیبت از اشیاء» مبرّا میشمارد:
وَ هُوَ الْوَاحِدُ الصَّمَدُ مَا تُصُوِّرَ فِی الْأَوْهَامِ فَهُوَ خِلَافُهُ لَیْسَ بِرَبٍّ مَنْ طُرِحَ تَحْتَ الْبَلَاغِ وَ مَعْبُودٍ مَنْ وُجِدَ فِی هَوَاءٍ أَوْ غَیْرِ هَوَاءٍ. هُوَ فِی الْأَشْیَاءِ کَائِنٌ لَا کَیْنُونَةَ مَحْظُورٍ بِهَا عَلَیْهِ؛ وَ مِنَ الْأَشْیَاءِ بَائِنٌ لَا بَیْنُونَةَ غَائِبٍ عَنْهَا.
اوست که واحد و بىخلل است. هر آنچه به پندار درآید، او جز آن باشد. آنچه پندار و ادراک بشرى یاراى در برگیرى او را داشته باشد، ربّ نیست، و آنکه در محدوده هوا یا غیر هوا هستى گزیند، معبود نیست. او در همه چیزها هست امّا نه آنچنان که اینگونه بودنش حدّ و حصارى بر او کشیده باشد؛ و از همه چیز جداست امّا نه آنچنان جدایى که از آنها غایب شود.
در ادامه خطبه، سید الشهدا(ع) قدیم بودن خداوند را، نه صرفا قدم زمانی، که قدم ذاتی میشمارد، و توجه به حضرت ربوبی را محتاج روی آوردن به یک جهت خاص نمیداند چرا که وجه خدای متعال در همه جهات است و هیچ کجا از محضر او در پرده نیست و آسمان و زمین و بالا و پایین هیچ کدام به او نزدیکتر نیست، چرا که بلندمرتبگی او از جهت صعود و ارتفاع نیست:
لَیْسَ بِقَادِرٍ مَنْ قَارَنَهُ ضِدٌّ أَوْ سَاوَاهُ نِدٌّ لَیْسَ عَنِ الدَّهْرِ قِدَمُهُ وَ لَا بِالنَّاحِیَةِ أَمَمُهُ احْتَجَبَ عَنِ الْعُقُولِ کَمَا احْتَجَبَ عَنِ الْأَبْصَارِ وَ عَمَّنْ فِی السَّمَاءِ احْتِجَابَهُ کَمَنْ [عَمَّنْ] فِی الْأَرْضِ؛ قُرْبُهُ کَرَامَتُهُ وَ بُعْدُهُ إِهَانَتُهُ لَا تَحُلُّهُ فِی وَ لَا تُوَقِّتُهُ إِذْ وَ لَا تُؤَامِرُهُ إِنْ. عُلُوُّهُ مِنْ غَیْرِ تَوَقُّلٍ.
سپس درباره وصف قرآنی «مجیء الهی» سخن گفته و این «آمدن» را به نحوه غیر نقل و انتقال میشمارد. آن حضرت محدوده تفکر در ذات ربوبی را، صرفا برای اثبات «وجود خدا و ایمان به او» کافی میداند، نه توان درک وصفی برای او. در عبارت بلند پایانی نیز، معرفت همه چیز را متوقف و مترتب بر معرفت خدای متعال میشمارد:
وَ مَجِیئُهُ مِنْ غَیْرِ تَنَقُّلٍ یُوجِدُ الْمَفْقُودَ وَ یُفْقِدُ الْمَوْجُودَ وَ لَا تَجْتَمِعُ لِغَیْرِهِ الصِّفَتَانِ فِی وَقْتٍ. یُصِیبُ الْفِکْرُ مِنْهُ «الْإِیمَانَ بِهِ مَوْجُوداً وَ وُجُودَ الْإِیمَانِ» لَا «وُجُودَ صِفَةٍ». بِهِ تُوصَفُ الصِّفَاتُ لَا بِهَا یُوصَفُ وَ بِهِ تُعْرَفُ الْمَعَارِفُ لَا بِهَا یُعْرَفُ فَذَلِکَ اللَّهُ لَا سَمِیَّ لَهُ سُبْحَانَهُ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیر.